در پی تازش تازيان به ايران پس از وفات پيامبر اسلام دختران
و زنان ما بعنوان غنيمت جنگی و با نام کنيز و با توجيه قرآنی
ما ملکت ايمانکم مورد تجاوز اعراب قرار ميگرفته اند و پس از
استفاده نخست خودشان آن عزيزان را به عقد ديگران در می آورده
اند با دريافت وجهی که تعيين مبلغ در ازدواج نيز از همين شيوه
بد تازی آمده است
پس از تازش تازیان به ایران سپاهیان تازی
در سراسر سرزمین آریایی آرام آرام مسقر شدند و شهرداری و قضاوت
و سپاه و خلاصه قدرت را در دست گرفتند
در خانه هر تازی که قاضی شهر و یا شهردار و
فرمانده و سپاه بود دهها و گاهی صدها دختر ایرانی بعنوان کنیز
در حرمسراها نگهداری میشده و مورد بهره برداری قرار میگرفتند
بدین رو اگر یک شهر وند ایرانی در سرزمین
بزرگ اریایی از تاجیکستان و آذربایجان تا ایرانک (عراق) و
سیستان و بلوچستان و جنوب و شمال سرسبز میخواست همسری انتخاب
کند میبایست به سیدی مراجعه میکرد و یکی از کنیزان او را
میگرفت
سید در زبان تازی یعنی آقا همچنانکه
در زبان فرانسوی میگویند موسیو و یا در انگلیسی میگویند مستر و
یا در ترکی میگویند آبی
یعنی سید خواندن افراد نه اینکه آنها
فرزندان پیامبر اسلام هستند بلکه صرفا چون تازی و عرب هستند و
به انها میگویند آقا مثلا سید علی و سید نجاح یعنی آقای
علی و آقا نجاح
پیامبر اسلام یک پسر از زن اتیوپی تبارش
ماریه داشت که خیلی زود از جهان رفت و شخص پیامبر اسلام بخاطر
سیاه بودن ابراهیم و شباهتش به برده ی سیاهش که مامور به مکه
آوردن ماریه بود در انتسابش بخودش شک داشت و امام علی را مامور
کشتن آن مرد سیاه و برده کرده بود که خود افسانه ای دارد که در
اینجا آنرا رها میکنیم
فرزند دیگر پیامیر اسلام خانم فاطمه زهرا
میباشد که پژوهشی در سن و هنگام زایش ایشان انتساب این بانو به
ایشان را نیز مردود میکند
پیامبر اسلام در 63 سالگی می میرد و خانم
فاطمه زهرا که چهارده ساله بوده است زنده بوده است و با احتساب
اختلاف سن پیامبر اسلام با خانم خدیجه که بیست و پنج سال بوده
است و خانم فاطمه زهرا که در چهل و نه سالگی پدر و
بعلاوه بیست و پنج یعنی هفتاد و چهار سالگی خانم خدیجه بدنیا
آمده است فرزند واقعی بودن آن دو را مردود میکند
از سویی دیگر امام حسین و بخش بزرگی از
خانواده اش در مینوا بدست خویشانش کشته شدند و امام موسی کاظم
از چهارده سالگی تا بیست و هشت سالگی که از جهان رفت در زندان
بود و دیگر امامان شیعه نیز هر یک مشکلاتی مشابه داشته اند که
این همه سید مدعی فرزند پیامبر اسلام بودن را کلا مردود میکند
و بدرستی میدانیم که هر سیدی حتی تا به
امروز حق دارد که بیست درصد از در آمد غیر سید را بعنوان خمس
بگیرد
لذا بسیاری از ایرانیان دربار و متمول و
تحصیلکرده با مراجعه به حاکمان و قضات تازی حاکم بر ایران
گواهی سیادت و سیدی را با پرداخت مبالغی بعنوان رشوه دریافت
کرده و با سید خواندن خود نه تنها تکس و مالیات و خمس یک پنجمی
یعنی بیست درصد از درآمد را پرداخت نمیکردند که به کاروان
بیشماران سیدها اضافه میشدند و حق می یافتند تا از غیر تازیان
خمس یعنی بیست درصد در آمد آنها را بگیرند
و از این هنگام بود که داشتن شجره نامه متداوال شد و در
این شکی نداشته باشید که هر کسی که شجره نامه کتبی داشته باشد
بویژه او و خاندانش از کسانی هستند که سیدی و برخی سیادت را
خریداری کرده اند زیرا در دویست و سیصد و حتی چهار صد سال پس
از اسلام در هیچ یک از کتب تاریخی جریان شجره نامه نقل و ثبت
نشده است و بیشتر این بازی ها از دوران صفویه خریداری و ثبت شد
بگونه ایکه اداره ثبت و احوال ایران بارها و بارها در همین
سالهای اخیر تقلبی بودن بسیاری از این شجره نامه ها را در پی
نظر کارشناسان خط و ورق و مرکب کشف کرده استت
باری مهربان یاران هر گاه یک شهروند ایرانی
مایل به تشکیل زندگی بود چون ایرانی موالی و برده
محسوب میشد و تازی حاکم مولا و صاحب او میبایست از
مولایش بخواهد تا او کنیزی را از حرمیرایش به او بدهد بدین رو
آن تازی ناپاک میگفت من با این فرد بسان شتر همخوابکی کرده ام
و با او جفت شده ام اینک او را بتو میدهم به این مبلغ و برای
همیشه یا برای مدتی معلومم
و بدرستی که از همینجا مشکل و مسئله ی مهریه مد شد که داماد با
پرداخت مبلغی زن را از صاحبش که یا شهردار و یا قاضی و یا
سپاهی تازی مستقر در ایران بود خریداری میکرد.
در شیوه پیوند خویشاوندی پدیده ی خرید و
فروش و معامله بدینسان هرگز رایج نبود بلکه عروس و داماد هریک
بطور برابر و مساوی و آزادانه با هم بتوافق میرسیدند که برای
تشکیل زندگی نوین خویش هر یک بخشی از هزینه ابتدایی و نخستین
را پرداخت کند و اینجا بود که جهاز دختر و عروس به میان می آمد
و هدایا و پیشکش ها و خنچه های داماد.
بدون اینکه طرفی بر طرف دیگر برتری داشته
باشد هردو برای زندگی جدید نسبت به توان مالی خود تدارکاتی
میدیدند و از خانه و کاشانه گرفته تا اسباب زندگی و نیازهای
تشکیل یک زندگی آبرومند را فراهم می آوردند
و چون پایه گذاری خانواده و تک همسری امری
پاک و اهورایی و مقدس بود زن ترس و دلهره و اضطرابی نداشت تا
از بیم گریز همسرش و یا گزیدن همسری دیگر در تنگنای معیشت و
زندگی قرار بگیرد.
اما پس از ورود اسلام و افسانه حرمسراها و
کنیز و غلام و موالی کردن ایرانی و استقرار چند همسری تمامی
آداب و رسوم پیوند خویشاوندی اوستایی دیگر شد و چون زن استقلال
کار و اقتصاد و امنیت تک شوهری و غیره را ندارد برای تضمین
تداوم زندگی و پایبند کردن داماد شیوه های مهریه های سبک و
سنگین مد شد
بدين رو در خطبه عقد تازی از دو واژه انکحتک و زوجتک استفاده
ميشود که انکحت از نکح می آيد و نکح يعنی گاوی و يا شتری سوار
شتر ديگری شد و با او کار جنسی انجام داد
و آنگاه که ملا ميگويد انکحتک و زوجتک لموکلی يعنی من چنين
کاری را بوکالت موکلم انجام داده ام
زيرا واژه زوج نيز يعنی جفت شدن و آن کار را انجام دادن
من که امروز ميخواهم اين مسئله را بنويسم و شرح بدهم شرمنده ام
و نميتوانم بيش از اين اين مسئله را باز کنم حالا شما در نظر
بگيريد که چهارده قرن است پدران و مادران ما را با اين واژه
های توهين آميز عقد کرده اند
اصلا چرا بايد در بهترين لحظه زندگی يک زن و مرد از واژه های
زشت جفت شدن و سوار هم شدن استفاده کرد آنهم کسی ديگر اين کار
را بوکالت انجام بدهد شایان یاد آوریست که در
هیچیک از کشورهای اسلامی و هیچ مذهب غیر شیعی از متن خطبه
انکحتک استفاده نمیکنند
و اینها همه لرآمده از آنست که ما واژگانی
را استافاده میکنیم که تازیان بعنوان تمسخر و توهین بعلت عدم
آگاهی ما از زبان تازی در میان ما جا انداخته اند
و این نمونه ها بسیار است چون غذا که
بمعنای شاش شتر میباشد
كـتاب (القاموس المحیط)
والغِذاءُ، ككِساءٍ: ما به نَماءُ الجِسْمِ وقِوامُهُ. غَذاهُ
غَذْواً وغَذَّاهُ واغْتَذَى وتَغَذَّى.
والغَذَا، مَقْصورَةً: بَوْلُ الجَمَلِ.
غذا یعنی شاش شتر
ما در رابطه با مسایل بسیاری گوسپند وار آنر پذیرفته و لحظه ای
درننگ و اندیشه نکرده ایم چون انتصابات اسلامی نزدیک است و
دیگر بار گوسپپندان بسیاری دانسته و یا ندانسته با پای خودشان
به کشتارگاه که همانا صندوی راس ها یعنی صندق را اینها میباشد
خواهند رفت یادی از غلام و شاش شتر و جفت شدن شتر با شتر
میکنیم هر چند از سالها پیش این موارد را نوشته و گفته ایم اما
در این رابطه نیز همچنان گوسپندوار خردر میلیون هستیم
و یا غلام که به پسربچه های ک و ن ی
میگویند که با آنها کار جنسی انجام داده و از آنها لذت شهوانی
میبرند و در آن روزگاران تازی پلید همچنانکه کنیزانی داشته است
غلامبچه هایی نیز داشته است که مثلا آنها را غلام فلان و غلام
بهمان مینامیده اند شایان یاد آوریست که در هیچیک از کشورهای
عربی از غلام برای نامگذاری فرزندان خود استفاده نمیکنند
غلام در لغتنامه دهخدا
غلام به معنی مطلق بنده و پسر استعمال کنند
خواه کودک باشد و خواه جوان و خواه پیر
....
پسری یا مردی که
با وی عشق ورزند. پسر زیباروی . معنی اصلی غلام ، پسر و امرد
است ولی چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر
استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاری و جنگاوری و تجمل با
بعضی ازبندگان خوبرو عشق میورزیدند از این رو غلام در ادبیات
مفهوم معشوق را به خود گرفته است |